تيامتيام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

Konjedkoochooloo

مادر بودن بسيار زيباست🤱🏼

تيام

سلام از اونجايى كه تيام اين روزا خيلى وروجك شده واقعا فرصت نميكنم بيام اينجا و براش بنويسم اگه دوستى ميخواد اين وروجك و دنبال كنه پيج اينستا رو ميزارم خوشحال ميشم ببينمتون اونجا 🙏🏻♥️ am.el.ti ...
3 ارديبهشت 1399

دومين مسافرت

قند عسل مامان واقعا اين روزا خيلى شيرين شدى اصلا قابل توصيف نيست پست قبل قرار بود ببرمت بيرون با درينا و ساميار كه نشد ولى رفتيم سفر كفتم تا فرصت هست بيام عكسات بزارم كه تو اين سفر چه اتفاق هايى افتاد شكلك جديد  با عمو بابك و خاله مونا و رايان كوچولو رفتيم سالار دره تو شمال  قوربونت برم مادر پوست صورتت دوباره قرمز شد شديد تو شمال بابا رفت از داروخانه برات پماد گرفت تهران كه برده بودمت دكتر پوست گفت شما سفيده پوستت حساسه هركارى ميكنم قرمز ميشه بعد خودت ميخارونى زخم ميشه😔 دكتر داروخانه به بابا پماد روغن ماهى داد خدا رو شكر زود تاثير كرد ولى گفت اصلا نبايد گرمت بشه حالا شما گرمايى خاله مونا و رايان سرمايى 😬 ...
15 بهمن 1398

٣و٤ ماهگى

سلام پسر قشنگم كه جديداً مامان بهت ميگه مربع 🤪 آخه قيافه ات يه شكلى ميكنى كه من ضعف ميرم بنظرم شبيه مربع ميشى😄 حالا نتونستم دقيقا عكسى پيدا كنم كه شرح حال مربعيت و نشون بده 😄  بگم از اين چند وقته كه خيلى وقته نيومدم اينجا آخه مگه تو وروجك ميذارى من يكم وقت داشته باشم اول عكس ٣ ماهگى  بعد از ٣ ماهگى سال نوى ميلادى تصميم گرفتم يه گوشه از اتاقت و تزئين كنم و سال ٢٠٢٠ كه خيلى سال خوشگل و اولين سال نوى ميلادى زندگى شما بود ازت عكس بگيرم و يادگارى بزارم اينجا بمونه  حالا مگه ميشستى ما يه عكس خوب ازت بگيريم ولى بالاخره موفق شديم خلاصه كه اين روزا كلا وقت من و پر كردى از صبح كه با سخنرانيات از...
26 دی 1398

اولين يلدا

عشق مامان امسال اولين شب يلدا بود براى شما😍🍉 اولين كادو رو دايى خشايار برات آورد لباس هندونه ايى 🥰🍉🍉🍉🍉 دومين كادو هم دوست من خاله شقايق برات آورد قاب عكس مناسب يلدا 🥰 هديه بعدى هم بخاطر اينكه يلدا امسال افتاده بود شنبه اول هفته چون هرسال خونه مامانبزرگ جمع ميشديم امسال سخت بود براى خانواده كه سركار داشتن قرار شد مامان سوسن بياد پيشمون كه سوپرايزمون كرد و براى شما يه سبز يلدايى آورد شب خوبى بود و كلى خوش گذشت اولين يلدات مبارك عشق مامان    ...
1 دی 1398

اين روزها...

پسر قشنگم تصميم گرفتم يكم از اين روزها برات بگم كه  الان آذر ٩٨ اعلام كردن بنزين شد ٣/٠٠٠ تومن احتمالا وقتى اين و بخونى ميخندى  ما الان پرديس زندگى ميكنيم هم چون اينجا رو خيلى دوست داريم هم اينكه مغازه بابا اينجاست و الان تهران مثل هر سال كه زمستون آلودگى هوا ميشه امسال انگار خيلى بدتر شده چند روز پيش دو روز مدارس و تعطيل كردن درينا و ساميار اومدن پيشمون 😍 منم از موقعيت استفاده كردم شانس خوب هوا آفتابى شد صبح كه بيدار شديم با هم رفتيم پارك  يه عكس با مزه ام گرفته شد كه بابا عاشقشه  بعد از پارك رفتيم مغازه بابا كه شما اولين بار بود ميرفتى😍  بابا هم كلى خوشحال شد ولى سرش شلوغ بود...
14 آذر 1398

٢ ماهگى و 💉

پسر قشنگم ٢ ماهه شدى و اولين تحول اين بود كه براى اولين بار قهقهه خنده كردى البته فكر كنم از بابا ياد گرفتى و قشنگ امروز گفتى هاهايى ☺️ قوربونت برم كه انقدر آقايى وقتى برديمت خانه بهداشت بيدار بودى و نزديك ساعت شيرت بود خانم مهربون اونجا اول توضيحات و بهمون داد بعد تو بغل من واكسن و بهت زد يه لحظه گريه شديد كردى ولى بعد كه شير خوردى آروم شدى اومديم تو ماشين بهت قطره استامينافن هم دادم آروم خوابيدى  چقدر داره زود ميگذره ٢ ماهگيت مباركمون باشه قتد و عسل 👼🏻♥️😘 ...
13 آبان 1398

اولين مسافرت 🚘🧰

پسر قشنگم خيلى وقت بود كه بابا و من دلمون شمال ميخواست ولى خب دوران باردارى كه نشد كار بابا هم طوريه كه فقط تعطيلات ميتونه سفر كنيم و بالاخره گفتيم چهل روزگيه شما كه تموم شد برنامه بزاريم بريم يه تعطيلات خوب افتاده بود تو هفته اول آبان كه شما ٥٣ روزه بودى ٩٨/٠٨/٠٥ راه افتاديم به سمت شمال انقدر شما تو اين سفر ٣ روزه خوب بودى كه نگم برات البته اينم بگم كه نظم شيردهى خيلى روت تاثير گذاشته ما هم خودمون و با ساعت خواب و غذاى شما تنظيم كرديم 😁 تو ماشين فقط ميخوابيدى و اصلا اذيت نشدى خدا رو شكر ترافيك هم نبود هوا هم كه با ما يار بود و لذتش و برديم و اين شد اولين سفر سه نفره مون و كلى ٣ تايى خوش گذرونديم😊 از ...
11 آبان 1398
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Konjedkoochooloo می باشد