ديدار با دكتر

سلام پسر گلم اول از همه اين و بگم كه اين روزها چطورى گذشت به پيشنهاد يكى از دوستان كه خودش يه فرشته پسر ٢٠ ماهه داره تو يه گروه تربيت فرزند عضو شدم و از مطالب خوبشون استفاده ميكنم كه از لحاظ روحى و روانى بچه ها راهنمايى ميكنن هر سوالى هم مامان ها داشته باشن جواب ميدن چيزى كه من ازشون خواستم و ياد گرفتم نظم دهى تو شير شما بود كه هر ٣ ساعت يكبار باشه خدا رو شكر الان بكهفته شده كه اين كارو كردم و عااالى بوده هم خوابت خوب شده هم ديگه اصلا دلدرد نميگيرى سه شنبه ٩٨/٠٧/٣٠ روزى بود كه من بايد بعد  چهل روز گذشت از زايمان ميرفتم پيش دكترم كه البته شده بود ٤٧ روز چون هفته پيشش تعطيل رسمى بود و نشد كه بريم شما هم با خودم بردم ساعت شيرت يك ظهر بود ولى خواب بودى رسيديم اونجا نشستم تو ماشين تا بيدار بشى شير بخورى سرحال بريم پيش خانم دكتر ١:٣٠ بيدار شدى شير خوردى دوباره خوابيدى رفتيم بالا واااى پر از آدم شما هم تو كرير خواب بودى  ٢:٣٠ بيدار شدى گذاشتمت روى پاهام دوباره خوابيدى ٤:٣٠ نوبتمون شد 😩 دقيقا موقع شير خوردنت بيدار شدى ( معمولا نزديك ساعت شير بيقرار ميشى و حسابى گرسنه)  ولى وقتى رفتى تو بغل خانم دكتر دوباره خوابيدى خيلى حس خوبى بود انگار اولين دستايى كه تو اين دنيا به وجودت خورده بود برات آرامش بخش بود خانم دكترم عاشقت شده بود و با گوشى خودشم ازت عكس گرفت منم اين لحظه قشنگ برات ثبت كردم 😍♥️😘